رویای یک کارگر زیبا
خواب دیدم که کنار یک ساختمون هستم و جذاب ترین کارگر را دیدم اون مرد قد بلند قفقازی بود با موهای قهوه ای، چشم آبی و ریش. اون يه کلاه زرد روشن روي سرش داشت هوا داغ و خيس بود، پس لباسش رو زد. آفتاب از بدن عرق زده اش در مياد موهاي سينه و زير دستاش خيس شده عضلاتش بزرگ و بدنش خوب بود شلوار جینش کثيف بود اما پاهاي عضلاتش رو آغوش ميکرد اون منو ديد که بهش نگاه مي کنم و فکر کردم ناراحت ميشه اون لبخند زد و دستاش رو خم کرد بعد از اين نمايش کوتاه، برگشت و به کارش برگشت. هنوز اين خاطره رو با خودم ميبرم

James