یک دیدار رویایی در یک سفر مترو
يه رويا داشتم يه زماني در دهه 80 بود من شب توي مترو بودم که به يه جاي مي رفتم قطار زياد شلوغ نبود و بيشتر صندلي ها خالي بودند. به هر دليلي که باشه، هنوز احساس مي کردم بايد وايستم و از چاله نگه دارم. در مقابل من خواننده و آهنگ نویس کوری هارت در تمام شکوه جوانش ایست، درست مثل وی دی او " هرگز تسلیم نشوید". اون شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار شلوار ش کتش باز بود و اون هم بدون لباس بدنش خوب بود و موهاي روي سينه اش بود هوا گرم بود، پس اون فقط کمی عرق کرده بود. اون با من به زبان فرانسوی کبک صحبت کرد من متوجه نشدم اما از طرفش به نظر می رسید جذاب اون ازم خواست که نزديک تر بهش وايسم دستم رو زير ژاکتش گذاشتم و سينه اش رو لمس کردم اون تحریک شده بود، پس یه تپه ی واضح توی شلوارش بود. نفسش و بدنش رو حس کردم، هر دو گرم و دعوت کننده بودن. ما بقیه سفر قطار رو با هم گذروندیم تا اینکه رویای من تموم شد

Sophia