خواب هاي جادوگرانه و زمزمه هاي شیرین از غار
اون من رو به ریشه هاي خوشمزه ي و عسل وحشی و من و با زبوني عجيب گفت "من تو رو واقعا دوست دارم" اون منو به غار الافش برد و در آنجا گريه كرد و آهى سخت زد و اونجا چشماي وحشي اش رو ببندم با بوسه چهار و اون جا منو به خواب انداخت و اونجا خواب ديدم وای بر آنان که بهشتی را به دست آوردند آخرین رویایی که دیدم در سمت تپه سرد

Mia