سفر يه گربه جادويي در قلمرو پري
من پري ها رو ميبينم ميو اون يه گربه ست که بين زمين و قلمرو پري ها راه ميره اون قدرت هایی داره که هیچ گربه ای نداره: اون می تونه در معرض خطر به خود محافظت کنه. چشماي کوچيکش مثل چراغ در تاريکي مي در مي تونه از يه جاي به جاي ديگه توي يه ابري از در اون تله پاتي و تله کنتيک هست و از همه مهمتر... اون پري ها رو ميبينه اون با روح ها و پري ها توي دره هاي خورشيد و جنگل ها بازي ميکنه روحها مثل ستاره هاي کوچيک درخشان مي درخشن و پري ها رد خود را درخشان مي گذارند با هم شاد بازی می کنند، گربه و دوستان کوچکش. اون يه گربه ي سياه مو کوتاه با صورت سفيد... يه دم سفيد... وقتی کسی نگاه نمی کند، گربه گاهی یک جفت بال پروانه ی درخشان را به وجود می آورد و با دوستانش پرواز می کند. حالت بدن کامل، لبخند و بازی

Paisley