ایستگاه بنزین تنها و گرگ های سفید
یک ایستگاه بنزین تنها در حاشیه یک بزرگراه بیابان ایستاده است، نشانه های نئون آن در زیر یک آسمان تاریک است. ماشین قرمز کنار پمپ پارک شده و موتورش هنوز در حال اجراست. زن جوان با احتیاط از اتاق بیرون می آید و منطقه را اسکن می کند. صداي گريه دور در شب به صداي صداي گريه دور در شب به صداي صداي گريه دور در شب به صداي گريه دور در شب به صداي گريه دور در شب به صداي گريه در شب به صداي گريه در شب به صداي گريه در شب به صداي گريه در شب به صداي گريه در شب به صداي گريه در آنها به آرامی حرکت می کنند، موهایشان در زیر نور کم ایستگاه، چشم آنها را از هوش آگاه می کند. لحظه اي تنش و سکوت بين زن و گرگ ها گذشت

Jack