حضور ترسناک مرد پوست خاکستری درف مه آلود
مرد اروپايي شرقی در اواسط دهه 40 با چهره اي که مثل مجسمه اي است موهاي سياهش که به طول شانه ها مي رسيد، با رطوبت به عقب ميافتند و درهم هاي خاکستري در مي آورد. چشمانش مثل چراغ های جادوگر در مه درخشان می درخشند. او یک (پوش سیاه سیاه با گردن مخملی) ، باز برای نشان دادن (قمیه سفید گردن بلند خون) و دستبند شکسته هنوز از مچ دستش آویخته است. با وجود اينکه بسته شده، بلند مي ايستد، آرام، شاهانه، تقريبا از دنيا بيرون. مه به طور غیرطبیعی پشت او در ((مرفه بندر رها شده)) ، جایی که ((شکل کشتی های قدیمی و جرقه های کج مانند خاطرات)) دهانش به لبخندي که نه به خطر انداختن و نه به سلامت.

Kennedy