سفر شیرو: از صلح به انتقام
۱. "ويلا فليداشي" يک شهر آرام و محاصره شده توسط کوهها، با خانه هاي چوبي، گل هاي سرکه و گربه هاي مختلف لباس نينجا در فعالیت هاي روزانه، مانند آموزش و تفكري. ۲. شيرو و خانواده اش يه لحظه شاد با شيرو، يه گربه ي سفيد چشم آبي، در کنار پدرش، گربه هاي بزرگ ظاهر، با هم در زير درخت شام. ۳. شب کشتار یک صحنه ی تاریک با یک شهر در حال سوختن، جسد گربه های نینجا که روی زمین افتاده اند، و میو تاچی، یک گربه ی سیاه با چشمان قرمز، در میان سایه ها ایست و یک شمشیر را در دست دارد. ۴. شيرو پدر و مادرش رو پيدا کرد لحظه ي غم انگيزي که شيرو با اشک هاي در حال روان شدن جسد پدرش رو زير درخت گشني که الان گل هاي قرمز داره پنج با "تايي" روبرو شو شيرو ميگو تاچي رو روي يه پل چوبي در نور ماهي نگاه ميکنه. تاچي به نظر مياد آروم و برتر از خودش باشه، در حالي که شيرو خشم و غم را نشان ميده. ۶ شيرو قسم ميخوره شبيه به شيروي که تنها روي قله ي كوه راه ميره، مثل خورشيد در پشتش، در حالي كه يه كوناى را نگه داره و به افق نگاه مي كند.

Sophia